8 روز مونده به دیدن روی ماهت
آدرینای مامان سلام
... ... روز مونده
عشقم الان که برات می نویسم دیگه شمارش معکوس واقعی شروع شده و از این بابت من و بابا حسابی هیجان زده ایم هم خوشحالیم و هم مضطرب ...
همگی با اشتیاق منتظرت هستند...
دختر مامان فقط سالم باش و پاهای کوچولوت رو با سلامتی به دنیای ما بگذار... قربونت برم که تمام وجودت سرشار از عشقه و شادیه فرشته کوچولوی مامان
از شنبه خاله فرناز جون اومده پیش مامان تا مامان تنها نباشه و عزیزم یکسره زحمت میکشه و هوای مامان رو داره...
مامانی برای خاله دعا کن که تو همه مراحله زندگیش موفق و خوشبخت باشه...
خاله های ماه و مهربونی داری قربونت برم و از همین الان همگی عاشقنتد و لحظه شماری می کنند برای دیدنت و همین طور عمه های دوست داشتنی و مهربونی داری حتما قدر تک تکشون رو بدون مامانی ... راستی عزیزم یه چیز جالب شما ٣
تا خاله داری
و٣
تا عمه داری
1دایی داری
و 1عمو
جالبه نه
که همشون واقعا دوست داشتنی هستند..
گلم انشاالله به زودی همشون رو می بینی
مامانی دیروزصبح با بابا مهرداد رفتیم دفترخانه برای سند ماشین جدیدمون که بابا مهرداد جون به مناسبت ورود شما عزیزم خرید و بعد هم از اونجا هم رفتیم برای خون بند ناف شما عزیزم و این کار مهم رو هم انجام دادیم و خیالمون راحت شد و امیدورارم ایندفعه همه چیز متفاوت باشه به لطف خدا
دیگه کم کم کارهامون داره تموم میشه و آماده میشیم برای ورود زیبات عشقم 4 شنبه هفته دیگه ...
فقط مامان خیلی دوست داره که موهاش رو رنگ کنه تا برای دخترش خودش رو خوشگل کنه ولی اطرافیان میگن برای سلامت شما بهتره که این کار رو نکنم
دیروز خاله فرنازگوگولو جون چتری های مامان رو کوتاه کرد و حسابی مامان خوشگل شد یه دفعه خودش رو تو آئینه دید و فهمید خاله جون چتریهای شو 3 سانتی کرده ...
خلاصه تا چند لحظه 2 تاییمون شوکه بودیم و نمیدونستیم که چه باید کرد ولی خوب کاریش نمیشد کرد....و خاله فرناز هم یکسره خودش رو سرزنش می کرد
منم گفتم که دیگه دستمزدش رو نمیدم ...
ولی عوضش ابروهام رو خیلی خوب برداشت... و الان مامان خیلی خوشگله
عزیزم بی صبرانه منتظره دیدن روی ماهت هستیم