دومین سلام به عشق کوچولوی مامان و بابا
گل زیبای مامان سلام
امروز مامان لحظه شماری می کرد کارهاش تموم بشه تا فرصت نوشتن رو برای گلش پیدا کنه... و
از این بابت کلی خوشحال بود آخه عزیزم تا قبل از عید مامانی حسابی سرش شلوغ بود و گذشت روزها رو متوجه نمیشد و این برای مامان عالی بود یکسری کلاس و بعد هم سر کار خیلی خسته می شدم و لی خوب این بود که سرم گرم بود ولی بعد از تعطیلات عید متاسفانه مامان بد حال شد
و بیشتر برای عشق کوچولوش نگران شد و حرف آقای دکتر رو گوش کرد و همه چیز رو کنسل کرد و
حالا همش با فرشته کوچولوش تو خونه است و سعی می کنه تا این دوران باقیمانده برای عزیزش همراه با آرامش باشه الان مهمترین چیز برای من و بابا فقط سلامتی شما ست و فقط و فقط شمایی که مهمی مامانی
بابا مهرداد جونی هم حسابی هوای من و شما رو داره و سخت کار می کنه تا انشاالله در آینده روزهای خوبی رو برای همه هستیمون و گل قشنگمون بسازیم گلم می خوام از همین الان بدونی که بهترین بابای دنیا رو داری عزیزم ...بابایی که ذره ذره وجودش با عشق ... و تو حاصل همون عشقی عشقی آسمانی بین من و بابا
عزیز دلم داستان عشق
مامان وبابا خیلی
زیباست ودوست دارم یه روزی بشه که همش رو برات تعریف کنیم
و
از همه مهمتر ورود زیبای تو عزیزم تو زندگی من و باباست
و نمی دونی روزی که من و بابا از وجود آسمونیت با خبر شدیم چه روز زیبایی بود و نمی دونی عزیزم چه نور زیبای امیدی به دل و زندگی ما بخشیدی و همه اینها را تنها مدیون خدای عزیز و مهربونمون هستیم که ما رو فراموش نکرد و تو تمام لحظه های سخت زندگیمون همراهمون بود و با نور زیبای خودش دلمون رو گرم و آروم می کرد ولی خیلی سخت بود خیلی... و الان من و بابا هر لحظه با تمام وجودمون از درگاه خدا سلامت گل قشنگمون رو می خواهیم تا این دفعه با دیدن و لمس کردن و بوییدن وجود زیبای تو عشق من ... تمام اون روزهای سخت و تلخ گذشته رو برای همیشه فراموش کنیم
به امید اون روز زیبا