آدریناآدرینا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

ثمره زیبای عشق مامان و بابا

دل نوشته های مامان

1390/3/18 19:14
نویسنده : مامان ساناز
445 بازدید
اشتراک گذاری

 

niniweblog.comعزیز مامان سلام

 

مامان جون الان که برات می نویسم یه دفعه خیلی دلم گرفته نمی دونم چرا؟  و یا شایدم می دونم چرا ؟

niniweblog.com

عزیز مامان یه نگرانی هایی هست که مامان داره یک سره از خودش دور می کنه و سعی می کنه که بهشون توجه نکنه ولی خوب بعضی وقتها مثل امروز یکم ضعیف می شه و... به بعضی خاطرات بد گذشته اجازه می ده تا روی قلبش سنگینی کنه ... و این خیلی بده مامانی ...

niniweblog.com

عشق مامان یعنی میشه یه روزی برسه که منم مثله همه مامانهای خوشحال با تمام عشق وجود سالمه شما رو تو آغوشم بکشم مامانی 

و می دونم که فقط باید خدا بخواد فقط خدا...

 

 

niniweblog.com

هرچی که به روز زیبای ورود تو گلم نزدیکتر می شیم نگرانی من هم بیشتر میشه البته این پیش خودمون بمونه ها عزیزم چون مامان این احساسها رو به هیچ کس نمیگه...

niniweblog.com

 آخه عزیزم شرایط مامان و بابای شما با خیلی از مامان و باباهای منتظر فرق میکنه و نگرانیشون هزار برابر بقیه است ...

 و فقط از خدای مهربونم می خوام خودش بهمون صبر و آرامش بده و مثل همیشه که هیچ وقت تنهامون نگذاشته تا آخر همرامون باشه و به همه مامان و باباهای منتظر نی نی های سالم و خوب بده و به ما هم همینطور (الهی آمین)

 

niniweblog.com 

 

خوب عزیزم الان خیلی بهتر شدم و دیگه از چیزهای خوب بگیم ....

خوب جونم برات بگه که 4 خرداد بود که با بابا مهرداد جون رفتیم مطب آقای دکتر و قبلش سونو داشتیم و بعد جواب سونو رو بردیم برای آقای دکتر و خبر جدید اینکه مامانی قربونت برم شما چرخیدی و دیگه کم کم داری آماده می شی برای روز زیبای تولدت ... به امید خدا

niniweblog.com

 

دیگه خبر اینکه عزیز دل مامان شما ماشاالله خیلی قوی شدی ها ...

niniweblog.com

 

دیشب با بابا داشتیم فیلم می دیدیم که یکدفعه مامان متوجهه تکونهای شما شد نه فقط من بلکه بابا هم همینطور آخه مامانی قبلا من تکونهای شما رو درون خودم احساس می کردم و بابا باید دستش رو می گذاشت رو شکم مامان تا متوجه بشه ولی دیشب بابا خودش حرکتهای دست و پای کوچولوی شما رو از روی شکم مامان می دید وای نمی دونی چه لحظه قشنگی برای مامان و بابا درست کردی و باعث شدی کلی ذوق کنیم و دوتایی کلی قربون صدقه ات می رفتیم عزیزم...

niniweblog.comniniweblog.com

وای عشقم نمی دونی آخه چقدر مامان و بابا از همین الان عاشقانه دوستت دارند

niniweblog.comniniweblog.com

.. و بی صبرانه منتظرت هستند ... مامانی باید بهمون قول بدی که خوب و سالم باشی و حسابی رشد کنی و هر موقع که خدا برات مقدر کرده از دنیای کوچولوت خداحافظی کنی و به سلامتی قدم به دنیای بزرگتری بگذاری که ما توشیم و چشم انتظارتیم... دوستت داریم مامانی

 

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

faeqeh
18 خرداد 90 19:32
سلام عزیزم میدونی باران ماهم با نینی شما به دنیا میا البته انشاا... که هر دوشون به موقع و سالم بیان
عزیزم نمیدونم مشکلت چیه ولی برات دعا میکنم حل شه راستی آهنگت خیلی غمگینه من کم مونده اشکم در بیادبای


سلام به دوست عزیز ممنونم از توجهی که به نوشته هام داشتید و جالب اینه که نی نی هامون هم سن هم هستند منم امیدوارم که باران زیبای شما هم به سلامت به این دنیا قدم بگذاره همراه با نی نی ما و همه نی نی های دیگه ... و هیچ مامان و بابایی خاطره بدی از این زیباترین اتفاق زندگیش توی ذهنش باقی نمونه و خدا به همه بچه های سالم و دوست داشتنی عطا کنه ...
بارانی که توی وبلاگتون استفاده کرده بودید خیلی جالبه... از نوشته هات خیلی خوشم اومد بامزه بود و منو یاده حالتهای خودم انداخت ...


منتظران لبخند خدا
19 خرداد 90 21:35
سلام. ممنون که به وب ما سرزذین و ممنون که اون نظر زیبا رو گذاشتی! توکلت به خدا باشه خانومی! ایشالا که لبخند خدای شما سالم و سرحال به دنیا میاد و شما هم یه عمر با بابای مهربونش بالای سرش پدر و مادری می‌کنید. راستی من شما رو لینک کردم. پس بازم به کلبه عشق ما بیاین.


سلام و ممنون از محبت شما ... من هم آینده ای بسیار زیبا همراه با شادی و خوشبختی در کنار همسر مهربانتون و به امید خدای مهربون فرزندهای زیباو وسالم آرزومندم ... ممنون از اینکه من رو قابل دونستید حتما خوشحال میشم که بیشتر با هم در ارتباط باشیم